مختصری از زندگینامه ی حضرت علی(علیه السلام)....

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    همسران و فرزندان

    همسران حضرت:

    مورخان تعداد همسران حضرت را نه نفر ذکر کرده اند که در زمان حیات حضرت زهرا (س) تنها ایشان همسر امیرالمؤمنین بوده اند و پس از آن نیز در هر زمان تنها چهار نفر همسر ایشان بوده اند. از جمله این زنان عبارتند از:

    حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها : ایشان اولین همسر حضرت و تنها همسر ایشان از سال اول هجری تا زمان به شهادت رسیدنشان توسط غاصبان خلافت بودند. بی شک ماجرای ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) الگویی بی مانند برای تمام انسان ها می باشد. امیرالمؤمنین در حالی که 24 سال داشتند به نقل اکثر علما و مورخین در روز اول ذی الحجه سال اول هجری با حضرت زهرا (س) ازدواج کردند و ثمره این این ازدواج درخت گهربار امامت بود.اُمامه دختر ابو العاص: او دختر زينب، دختر پيامبر خداست. زينب، پيش از اسلام با ابو العاص، خواهرزاده خديجه (و پسر خاله خويش)، ازدواج كرده بود. بنا به وصيّت زهرا عليها السلام با او ازدواج كرد. فاطمه زهرا عليها السلام به على عليه السلام گفت: «او براى فرزندانم همچون من است». وی تا زمان به شهادت رسیدن حضرت، همسر ایشان بود.اسماء دختر عُمَيس خَثعَمى: و از زنان بزرگ در تاريخ اسلام و جزو نخستين زنانى است كه به پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان آوردند. اسماء با جعفر بن ابى طالب، ازدواج كرد. چون جعفر به شهادت رسيد، به ازدواج ابو بكر درآمد و محمد بن ابی بكر را به دنيا آورد كه قهرمان پايدارى در ولايت على عليه السلام است. اسماء پس از فوت ابو بكر، به ازدواج امام على عليه السلام درآمد و يحيى را برايش به دنيا آورد و تا زمان شهادت امام عليه السلام با او بود.فاطمه دختر حِزام (ام البنين) : وى از شخصيت هاى درخشان در تاريخ اسلام است و به خانواده اى منسوب است كه در شجاعت و شهامت و پيكار، نظير ندارند. ایشان را عقیل برادر حضرت علی علیه اسلام به برای حضرت انتخاب کرد. اُمّ البنين، شاعرى زبان آور و بزرگ بود. چهار پسرش را در ركاب امام حسين عليه السلام به كربلا فرستاد که همگی به شهادت رسیدند.

    همچینن حضرت دارای هفده کنیز بوده اند که برخی از آنان برای ایشان فرزند آورده و به ام ولد مشهور گشتند.

    فرزندان حضرت:

    مورّخان، بر عدد واحدى در تعداد فرزندان امام على علیه السلام اتّفاق ندارند. شيخ مفيد، آنان را ۲۷ پسر و دختر مى داند و ابن سعد، تعداد آنان را به ۳۴ نفر مى رساند و مِزّى، آنان را ۳۹ نفر مى شمارد. اختلاف موجود در كتاب هاى تاريخى را مى توان ناشى از تداخل نام ها و كنيه ها و تكرار برخى از آنها دانست. برخی از فرزندان حضرت عبارتند اند:

    امام حسن علیه السلام-امام حسین علیه السلام-حضرت زینب سلام الله علیها-حضرت ام کلثوم سلام الله علیها-محمد بن حنفیه-حضرت عباس علیه السلام-

    ولادت امام علی علیه السلام

    امام علی علیه السلام

    رویدادهای مهم زندگی

    مبعث • اولین مسلمان مرد • ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها• رفتن به شعب ابی طالب • عام الحزن•لیلة المبیت • هجرت به مدینه • ازدواج با امیرالمؤمنین (ع) • غزوه بدر • غزوه احد •غزوه احزاب • صلح حدیبیه • غزوه خیبر • سریه ذات السلاسل •فتح مکه • غزوه حنین • غدیر خم • واقعه سقیفه بنی ساعده •شورش مسلمانان علیه عثمان • جنگ جمل • جنگ صفین • جنگ نهروان

    بستگان

    پیامبر اکرم(ص) • عبدالمطلب • ابوطالب(ع) • عباس بن عبدالمطلب • جعفر طیار • عقیل بن ابیطالب • فاطمه بنت اسد(س) • خدیجه کبری(س) • حضرت زهرا(س) • امام حسن(ع) • امام حسین(ع) • حضرت زینب(س) • ام البنین(ع) • حضرت عباس(ع) • محمد بن حنفیه • عبدالله بن جعفر طيار • عبدالله بن عباس

    اصحاب

    سلمان فارسی • عمار بن یاسر • ابوذر • مقداد • عثمان بن حنیف •سهل بن حنیف • ابو ایوب انصاری • اصبغ بن نباته • حذیفة بن یمان• خالد بن سعيد • خزیمة بن ثابت • اویس قرنی • قیس بن سعد • کمیل بن زیاد • مالک اشتر • میثم تمار • هاشم بن عتبه مرقال • محمد بن ابی بكر • زيد بن صوحان • جابر بن عبدالله انصاری • حجر بن عدی

    خلفای معاصر

    ابوبکر • عمر بن خطاب • عثمان بن عفان

    آثار

    نهج البلاغه

    مکان های مرتبط

    مکه • مدینه • نجف اشرف • کعبه • شعب ابوطالب • غدیر خم •فدک • بقیع • کوفه • مسجد کوفه و ...

    حضرت علی علیه السلام در روز جمعه سیزدهم ماه رجب بعد از سی سال از عام الفیل در درون کعبه معظمه متولد شده اند.

    به نقل از سعيد بن جبير، از يزيد بن قَعنَب: من با عبّاس بن عبد المطّلب و گروهى از قبيله عبد العُزّى، روبه روى كعبه نشسته بودم كه ناگاه، فاطمه بنت اسد، مادر امير مؤمنان، جلو آمد. او در ماه نهم باردارى به على عليه السلام بود و درد زايمانش آغاز شده بود. پس گفت: پروردگارا! من به تو و پيامبران و كتاب هاى آمده از سوى تو، ايمان دارم و سخن جدّم ابراهيم خليل را تصديق مى كنم و اين كه او خانه كُهن و آزاد را [براى عبادت همه مردم ]ساخت. پس به حقِّ بنا كننده اين خانه و به حقّ فرزندى كه در شكم دارم، زايمانم را بر من آسان گردان! پس ديديم كه پشت كعبه باز شد و فاطمه، داخل شد و از ديد ما پنهان گشت و ديوار كعبه به هم برآمد. خواستيم قفل در را بگشاييم؛ امّا گشوده نشد. پس دانستيم كه اين، امرى از امور خداى متعال است. سپس فاطمه پس از چهار روز بيرون آمد، در حالى كه امير مؤمنان را در دست داشت. سپس گفت: من بر همه زنان پيش از خود، برترى يافتم؛ چون آسيه دختر مزاحم، خدا را پنهانى در جايى عبادت كرد كه خدا عبادت در آن جا را جز از روى اضطرارْ دوست نمى دارد، و مريم دختر عمران، درخت خشكيده خرما را تكان داد تا از آن، خرماى تازه بخورد ولى من به درون خانه حرمتدار خدا رفتم و از ميوه ها و روزى هاى بهشتى خوردم.

    نام گذاری حضرت

    هنگامى كه امام عليه السلام متولّد شد، مادرش فاطمه بنت اسد، از سرِ خجسته داشتن نام پدرش اسد، او را «حيدرة» ناميد. سپس او و ابو طالب، به الهام الهى توافق كردند كه وى را «على» بنامند.

    به نقل از فاطمه بنت اسد ـ: من به درون كعبه رفتم و از ميوه ها و روزى هاى بهشتى خوردم. پس چون خواستم بيرون بيايم، كسى مرا ندا داد: اى فاطمه! او را «على» بنام كه او على (بلند مرتبه) است و خداوندِ علىّ اعلى مى فرمايد: «نامش را از نام خود برگرفته ام و به ادب خود، تربيتش كرده ام و بر دشوارى هاى دانشم آگاهش كرده ام. اوست كه بت ها را در خانه ام مى شكند، و اوست كه بر بام خانه ام اذان مى گويد و مرا تقديس و تمجيد مى كند. پس خوشا به سعادت كسى كه دوستش بدارد و اطاعتش كند، و واى بر كسى كه سرپيچى اش كند و دشمنش بدارد!».

    نام حضرت به زبان های دیگر

    امام على عليه السلام می فرمایند: نام من در انجيل، «اليا» و در تورات، «برى ء» و در زبور، «أرىّ» و نزد هندوان، «كبكر» و پيش روميان، «بطريسا» و نزد پارسيان، «جبتر» و پيش تركان، «بثير» و نزد زنگيان، «حيتر» و پيش كاهنان، «بوى ء» و نزد حبشيان، «بثريك» و نزد مادرم، «حيدرة» و پيش دايه ام، «ميمون (خوش يُمن)» و نزد عرب، «علىّ» و پيش ارامنه، «فريق» و نزد پدرم، «ظهير» است.

    کنیه ها و القاب

    امير مؤمنان، كنيه هاى متعدّدى داشته كه مشهورترين آنها «ابو الحسن» است .

    براى امام عليه السلام كنيه هاى ديگرى مانند: ابو الحسين، ابو السبطين، ابو الريحانتين و ابو ترابهم ذكره شده است.

    از روايات، چنين بر مى آيد كه كنيه «ابو تراب»، محبوب ترين كنيه نزد امام عليه السلام بوده است و هرگاه ايشان را با آن مى خوانده اند، شادمان مى شده است.

    امام عليه السلام، القاب و اوصاف بسيارى دارد كه هر كدام، اشاره اى دارند به بُعدى از ابعاد والاى علمى، عملى، فرهنگى، اجتماعى، معنوى و سياسى شخصيت او. بسيارى از اين القاب، به روزگار پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شناخته شده بود، كه پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، امام عليه السلام را بدان ها خطاب مى كرد.

    برخى از اين القاب چنين اند: «أعلمُ الاُمّة»، «أقضَى الاُمّة»، «أوّلُ مَن أسلَمَ»، «أوّلُ مَن صلّى»، «خير البشر»، «أمير المؤمنين»، «إمام المتّقين»، «قائد الغُرِّ المُحَجَّلين»، «سيّد المسلمين»، «سيّد المؤمنين»، «يعسوب المؤمنين»، «الأنزع البطين»، «عمود الدين»، «سيّد الشهداء»، «سيّد العرب»، «راية الهدى»، «باب الهدى»، «حَيدر»، «المرتضى»، «الولىّ» و «الوصىّ» و . . . .

    در ميان القاب على عليه السلام، دو لقب از بقيه مشهورتر است:

    امیرالمؤمنین :

    لقب «امير المؤمنين»، ويژه على عليه السلام است و ديگرى را با اين لقب ياد كردن، شايسته نيست. بر اساس متون مختلف روايى كه بخشى از آنها پس از اين مى آيد، حتّى ساير امامان معصوم عليهم السلام را نيز نمى توان با اين عنوان، ياد كرد.

    پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آن گاه كه شبانه به آسمان برده شدم و ميان من و پروردگارم فاصله اى جز به اندازه دو سرِ كمان يا كمتر از آن نبود، پروردگارم آنچه كه بايد به من وحى كند، وحى كرد و سپس فرمود: «اى محمّد! به على بن ابى طالب، امير مؤمنان، سلام برسان، كه پيش از او هيچ كس را به اين نام نناميده ام و پس از او نيز كسى را به اين نام نمى نامم».

    وصی :

    اين عنوان، در همان روزگاران حياتِ پيامبر خدا چنان براى على عليه السلام مشهور بود كه دور ونزديك، و دوست و دشمن، از اين عنوان مولا آگاهى داشتند.

    دوران کودکی امام علی علیه السلام

    در زمانی که قريش به قحطى شديدى دچار شدند پيامبر به عمويش عبّاس كه از توانگران بنى هاشم بود پیشنهاد داد که با برعهده گرفتن سرپرستی پسران ابوطالب از هزینه های او بکاهند. عبّاس، موافقت كرد و آنها به نزد ابو طالب آمدند و گفتند: ما مى خواهيم عائله ات را سبك كنيم تا آن گاه كه مردم از اين سختى به درآيند. ابو طالب به آنها گفت: اگر عقيل را براى من مى نهيد، هركارى كه مى خواهيد، بكنيد. پس پيامبر، على عليه السلام را گرفت و با خود برد و عبّاس، جعفر را

    پس از آنکه رسول خدا (ص) سرپرستی امیرالمؤمنین (ع) را قبول کردند، همچون پسر خویش حتی بیشتر، از ایشان مراقبت می کردند. فصل بن عباس پسر عموی حضرت در این مورد نقل می کند که: «از پدرم پرسيدم: كدام يك از پسران پيامبر خدا نزدش عزيزتر بودند؟

    گفت: على بن ابى طالب.

    گفتم: از تو درباره پسرانش پرسيدم !

    گفت: او برايش محبوب تر و عزيزتر از همه پسرانش بود. ما از همان كودكى نديديم كه روزى از وى جدا شود، مگر در سفر براى خديجه، و ما در احسان پدر به پسر، همچون او به على عليه السلام، و در فرمانبردارى پسر از پدر، همچون على عليه السلام از پيامبر خدا نديديم. »

    حضرت علی علیه السلام در دوران رسالت پیامبر اسلام

    بنا بر شهادت تمام مورخان قدیم و جدید اولین مردی که بلافاصله پس از بعثت رسول خدا (ص) با ایشان بعیت کرد و رسالت ایشان را قبول کرد، امام علی (علیه السلام) بود.

    رسول اکرم صلی الله علیه و آله، خود به سبقت حضرت علی علیه السلام در اسلام تصریح کردند و در مجمع عمومی صحابه چنین فرمودند: نخستین کسی که در روز رستاخیر با من در حوض (کوثر) ملاقات می کند پیش قدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب است.

    یوم الدار و تعیین علی علیه السلام به جانشینی پیامبر

    امام علی علیه السلام خود روایت می کند: چون آيه «و خويشان نزديكت را بيم ده» بر پيامبر خدا نازل شد، مرا فرا خواند و به من فرمود: «اى على! خداوند به من فرمان داد كه خويشان نزديكم را بيم دهم و من دل تنگ و درمانده شدم؛ چون مى دانستم كه هرگاه اين دعوت را برايشان آشكار كنم، از آنان چيزى مشاهده مى كنم كه نمى پسندم. پس خاموش ماندم تا جبرئيل عليه السلام به نزدم آمد و گفت: اى محمّد! اگر فرمان را انجام ندهی، پروردگارت عذابت مى كند.

    پس طعامى به اندازه يك صاع (سه كيلو) آماده كن و ران گوسفندى بر آن بنِه و ظرفى بزرگ هم از شير پُر كن. سپس بنى عبد المطّلب را براى من گِرد آور تا با آنان سخن بگويم و آنچه فرمان يافته ام، به آنان برسانم».

    پس من آنچه بدان فرمان يافته بودم، انجام دادم و آنان را كه در آن روز، چهل تن، يكى كم يا بيش بودند، فرا خواندم. در ميان آنان، عموهاى پيامبر خدا: ابو طالب، حمزه، عبّاس و ابو لهب نيز بودند.

    پس چون به نزد ايشان گِرد آمدند، از من خواست تا خوراكى را كه براى آنان آماده كرده بودم، بياورم. آوردم و چون آن را نهادم، پيامبر خدا، تكّه گوشتى برداشت و با دندان هايش آن را پاره پاره كرد و در اطراف سينى نهاد و فرمود: «با نام خدا شروع كنيد».

    پس آنان خوردند تا جايى كه ديگر به چيزى نياز نداشتند ؛ امّا غذا دست نخورده مى نمود و سوگند به خدايى كه جان على در دست اوست، همه آن غذا، خوراك يك نفرشان بود. سپس فرمود: «به آنان نوشيدنى ده» و من، همان ظرف بزرگ را آوردم و از آن نوشيدند تا همگى سيراب شدند و به خدا سوگند، يكى از آنان به تنهايى، مانند آن را مى نوشيد. پس چون پيامبر خدا خواست با آنان گفتگو كند، ابو لهب پيش دستى كرد و گفت: عجبْ اين همراهتان، جادويتان كرد! آنان، متفرّق شدند و پيامبر خدا با آنان سخن نگفت. پس فرمود: «فردا، اى على! اين مرد، چنان كه شنيدى، بر من پيش دستى كرد و قوم، پيش از آن كه با آنان سخن بگويم، متفرّق شدند. پس براى ما خوراكى همچون گذشته بساز و آنان را براى من گِردآور». من، آماده كردم و آنان را فرا خواندم. پيامبر صلى الله عليه و آله از من خواست تا خوراك را بياورم. من هم آوردم. چنان كرد كه ديروز كرده بود، و همه خوردند تا آن جا كه ديگر به چيزى نياز نداشتند. سپس فرمود: «به آنان نوشيدنى بده»و من همان ظرف بزرگ را آوردم و همگى نوشيدند تا سيراب شدند. سپس پيامبر خدا فرمود: «اى بنى عبد المطّلب! به خدا سوگند، هيچ جوانى را در عرب نمى شناسم كه براى قومش چيزى بهتر از آنچه من براى شما آورده ام، آورده باشد. من خير دنيا و آخرت را براى شما آورده ام و خداى متعال به من فرمان داده كه شما را به آن فرا بخوانم. پس كدامتان مرا بر اين امر، يارى مى دهد تا برادر و وصى و جانشين من در ميان شما باشد؟». همه خاموش ماندند و من گفتم: . . . من ـ اى پيامبر خدا ـ وزير تو مى شوم! س دست بر گردنم نهاد و فرمود: «اين، برادر و وصى و جانشينم در ميان شماست. پس گوش به فرمان و مطيعش باشيد». آن جمع برخاستند، در حالى كه مى خنديدند و به ابو طالب مى گفتند: به تو فرمان داد كه گوش به فرمان و فرمانبردار پسرت باشى!»

    نجات جان پیامبر (ص) در شعب ابی طالب

    پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمانان بر اثرمحاصره اقتصادى قريش به مدت 3 سال در شعب ابى طالب ساكن شدند، ابوطالب فداكارى را به جايى رساند كه علاوه بر ساختن برج هاى مخصوصى كه از حمله قريش جلوگيرى مى كرد هر شب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را از خوابگاه خود بلند مى كرد و جايگاه ديگرى براى استراحت او تهيه مى نمود و فرزند دلبندش على علیه السلام را بجاى او مى خوابانيد و هنگامى كه على علیه السلام مى گفت: پدر جان من با اين وضع بالاخره كشته مى شوم، پاسخ مى داد: عزيزم بردبارى را از دست مده هر زنده اى بسوى مرگ رهسپار است من تو را فداى محمد بن عبد الله صلى الله عليه و آله و سلم نمودم. على علیه السلام در جواب پدر گفت: پدر جان اين كلام من نه به خاطر اين بود كه از كشته شدن در راه محمد صلى الله عليه و آله و سلم هراسى دارم بلكه بخاطر اين بود كه مى خواستم بدانى چگونه در برابر تو مطيع و آماده براى يارى احمد صلى الله عليه و آله و سلم هستم. ابوطالب در شعرى چنين مى گويد: «و لقد علمت بان دين محمد من خير اديان البرية دينا». يعنى: هر آينه دانسته ام كه دين محمد بهترين دينى است كه براى بشريت آمده است

    ابن ابي الحديد در اين باره مي نويسد: « ابوطالب غالباً در مورد شبيخون دشمن و آسيب رساني شبانه به پيامبر (ص) در هراس بود شب از خواب بر مي خاست و پسرش علي را در بستر پيامبر (ص) مي خوابانيد.»

    لیلة المبیت

    پس از آنکه شهر مکه دیگر جای مناسبی برای تبلیغ دین اسلام نبود و با وجود تهدیدات صورت گرفته از سوی قریش، نیاز بود تا رسول خدا (ص) برای تبلیغ دین اسلام شهر دیگری را انتخاب کنند. در سال یازدهم هجری، چند نفر از مردم شهر یثرب اسلام آوردند و سال بعد عده‌ای از این تازه مسلمانان در عقبه، با رسول خدا (ص) پیمان بستند و سال بعد از آن 72 نفر مرد و زن مسلمان یثرب پیمان عقبه دوم را با رسول خدا بستند و در آن پیمان از رسول خدا (ص) خواستند تا همراه آنها به یثرب هجرت کند.

    زمانی که قریش از تصمیم مسلمانان و پیامبر اسلام (ص) برای هجرت به مدینه آگاه شدند، جلسه ای در دارالندوه تشکیل دادند و در آن جلسه تصمیم بر قتل رسول خدا (ص) گرفتند. اما حضرت توسط جبرائیل از نقشه شوم قریش آگاه شدند و مسمم شدند تا همان شب از مکه خارج شوند. برای آنکه قریشیان از فرار رسول خدا (ص) آگاه نشوند، ایشان از امیرالمؤمنین علی (ع) خواستند تا به جای ایشان در بستر حضرت بخواند و جان خود را در این راه به خطر بیاندازند. این فداکاری حضرت در آن شب به لیلة المبیت معروف گشت.

    تعیین علی علیه السلام به جانشینی پیامبر در روز غدیر

    اواخر عمر شریف رسول اکرم صلی الله علیه و آله مسلمین را فرمان دادند تا همراه ایشان در آخرین حجرسول خدا شرکت کنند. در راه بازگشت در منطقه ای به نام غدیر (جایی که کاروانیان از هم جدا می شدند) آیه ای نازل شد. «يَأَيهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَايهَْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِين». (سوره مائده، آیه 67)

    رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمان توقف دادند و در آن جا خطبه معروف غدیر را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی نمودند. خود حضرت در این باره می فرمایند: پیامبر خدا به قصد حجة الوداع بیرون آمد. سپس (در بازگشت)، به غدیرخم رسید. به دستور او برایش چیزی شبیه منبر ساختند. سپس از آن، بالا آمد و بازوی مرا گرفت (و بالا برد)، تا آن جا که سفیدی زیر بغلش دیده شد و با صدای بلند، در همان جایگاه گفت: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!».

    پس با ولایت من، ولایت خدا و با دشمنی با من، دشمنی با خدا محقق می شود. خداوند عزوجل در آن روز، نازل کرد: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا». (سوره مائده، آیه 3) پس، ولایت من مایه کمال دین و رضایت پروردگار بلند مرتبه است.

    در 28 صفر سال 13 هجری هنگامی که هنوز جسم مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دفن نگردیده بود که عده ای بدون توجه به تعیین الهی امام علی علیه السلام به جانشینی پیامبر اکرم (ص)، در مکانی که به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند و ابوبکر را به خلافت برگزیدند. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند: به خدا سوگند که «فلان» خلافت را چون جامه اى بر تن کرد و نیک مى دانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسیاب. سیل ها از من فرو مى ریزد و پرنده را یاراى پرواز به قله رفیع من نیست.

    امیرالمؤنین (ع) بلافاصله پس از شهادت رسول خدا (ص) به جمع آوری قرآن پرداختند و پس از اتمام آن، دست به اعتراضاتی علیه غاصبان خلافت زدند.

    از جمله این اعتراضات می توان به موارد زیر اشاره کرد:

    بیعت نکردن با ابوبکر به عنوان جانشین رسول خدا (ص) تا زمان شهادت حضرت زهرا (سلام الله عیها)تحصن در خانه خویش به همراه همسر، فرزندان و اصحاب رسول خدا (ص) که به انتخاب ابوبکر به عنوان جانشین پیامبر (ص) اعتراض داشتند. این تحصن با خشونت های انجام شده توسط غاصبان خلافت شکسته شد.به همراه حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حسنین (علیهماالسلام)با انصار مدینه و شرکت کنندگان در غزوه بدر اتمام حجت کردند و آنان را به یاری خویش و وفای عهدی که در غدیر خم با رسول خدا (ص) بسته بودند، دعوت کردند که جز چهار نفر کس دیگر پاسخ نداد.

    دوران عثمان

    همکاری های امام با عثمان کم تر از دو خلیفه دیگر بود و بیشتر محدود به پاسخگویی سؤالات اعتقادی و احکام می شد. همجنین عثمان نسبت به عمر کمتر از مشورت های امام استفاده می کرد و بیشتر به نصیحت خویشاوندان اموی خویش گوش می داد.

    شورش مسلمانان علیه عثمان

    در سال 35 هجری مسلمانان معترض به سیاست هایعثمان بن عفان و ظلم و ستم های کارگزاران وی در مدینه گردهم آمدند و خواستار اصلاح امور و یا عزل خلیفه شدند. عثمان که بسیار ترسیده بود، از حضرت علی (علیه اسلام) کمک خواست تا حضرت معترضان را آرام کنند. در ابتدا حضرت به شرط توبه عثمان از کارهای گذشته خویش، عزل کارگزاران ظالم و کوتاه کردن دست آنها از بیت المال مسلمین و اصلاح امور و عمل به قرآن و بازگشت به سیره رسول خدا (ص) حاضر به کمک به وی شدند و پیمانی میان عثمان و معترضان امضا کردند. همچنین عثمان در خطبه ای که در میان انصار و مهاجران در مسجد پیامبر (ص) خواند، ندامت و پشیمانی خویش را به مردم اعلام کرد. اما با کارشکنی های نزدیکانش به خصوص مروان بن حکم دوباره آتش شورشیان شعله ور شد و دگر بار به مدینه آمدند و به کمک انصار و مهاجرین خانه عثمان را محاصره کردند و حتی آب را نیز بر او بستند که با تلاش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، آب به عثمان رسید. در نهایت شورشیان از طریق خانه همسایه عثمان به او حمله کردند و او را در ذی الحجه سال 35 کشتند.

    خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)

    بیعت مردم با حضرت

    پس از کشته شدن عثمان مخالفان او که شامل انصار و مهاجران مخالف قریش، مصریان و کوفیان بودند، همگی بر خلافت امیرالمؤمنین (علیه اسلام) اتفاق نظر داشتند. حضرت خود در این باره می فرمایند: «آن گاه چيزى مرا به وحشت نينداخت جز اينكه مردم همانند يال كفتار بر سرم ريختند، و از هر طرف به من هجوم آورند، به طورى كه دو فرزندم در آن ازدحام كوبيده شدند، و ردايم از دو جانب پاره شد، مردم چونان گله گوسپند محاصره ام كردند.

    »بيعت مردم با امام، در روز جمعه هيجدهم ذى الحجة الحرام سال ۳۵ هجرى بوده است.

    در ابتدا حضرت از پذیرش امر خلافت سرباز می زدند. ایشان خطاب به مردم فرمودند: «مرا رها سازيد و ديگرى را بجوييد. به درستى كه حوادثى چند پهلو و چند رنگ در پيش داريم كه دل ها بر آن پايدار، و انديشه ها در آن، استوار نمى مانَد». از جمله دلایل این عدم پذیرش می توان موارد زیر را اشاره کرد:

    چون امام زمام امور را به دست گيرد، با تحريف ها مبارزه خواهد كرد و در جهت نمودنِ چهره راستين دين از پسِ غبار تحريف، خواهد كوشيد و اين همه، بسى تنش هاى سياسى و اجتماعى به همراه خواهد داشت.عدم توجه امام به منافع نخبگان سیاسی آن زمان به خصوص قریش مانند طلحه و زبیر و مبارزه آنان با امامآگاهی از شرایط اجتماعی آن زمان و اینکه مردم او را در جهت اصلاحات علوی خویش یاری نخواهند داد.

    پس از آنکه امام خلافت را پذیرفتند، فرمودند: «پس (بیعت)در مسجد؛ چرا كه بيعت من، پنهانى نخواهد بود و جز در مسجد، انجام نخواهد شد». سپس مردم برای بیعت به مسجد پیامبر (ص) رفتند. طلحة بن عبیدالله اولین کسی بود که با امام بیعت کرد. و سپس مردم دسته دسته آمدند و باامیرالمؤمنین بیعت کردند و حضرت اولین خلیفه ای در اسلام بودند که تمام مردم در انتخاب ایشان شرکت داشتند.

    جنگ های دوران خلافت امیرالمؤمنین

    حضرت در خلافت چهار سال و نه ماهه خویش سه بار به پیکار با دشمنان خویش رفت. این پیکارها عبارتند از:

    جنگ جمل در سال 36 هجری با ناکثینجنگ صفین در سال 37 هجری با قاسطینجنگ نهروان در سال 38 هجری با مارقین

    علت جنگ جمل (جنگ با ناکثین) آن بود که طلحه وزبیر از این که در حکومت علی علیه السلام به استانداری منطقه ای منصوب شوند مأیوس و نومید شدند. از طرف دیگر، از جانب معاویه به هر دو نفر نامه ای، تقریباً به یک مضمون، رسید که آنان را به «امیرالمؤمنین» توصیف کرده و یادآور شده بود که از مردم شام برای آن دو بیعت گرفته است و باید هر چه زودتر شهرهای کوفه و بصره را اشتغال کنند، پیش از آن که فرزند ابوطالب بر آن دو مسلط شود و شعار آنان در همه جا این باشد که خواهان خون عثمان هستند و مردم را بر گرفتن انتقام او دعوت کنند.

    این دو صحابی ساده لوح فریب نامه ی معاویه را خوردند و تصمیم گرفتند که از مدینه به مکه بروند و در آنجا به گردآوری افراد و ساز و برگ جنگ بپردازند و همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه آنان سوار بر شتر سرخ مو عازم جنگ شد. عایشه می گفت: مردم! عثمان به ناحق کشته شده است و من انتقام خون او را می گیرم.

    جنگ جمل در یک درگیری یک روزه اما سخت با دادن کشته بسیار از هر دو طرف و با شکست ناکثین پایان یافت و امام عایشه را به همراه برادرش محمد بن ابی‌بکر به بصره و از آنجا توسط شماری زن و مرد بصری به مدینه فرستاد.

    پس از جنگ جمل، حضرت کوفه را به عنوان مرکز خلافت برگزید و از آنجا که میدانست شورش پیمان شکنان گناهی است از گناهان معاویه که آنان را به نقض میثاق تشویق کرده با سپاهی عظیم از کوفه حرکت فرمود و در بیابان صفین با معاویه برخورد کرد. و به این ترتیب، نبردی سخت و طولانی بین سپاه عراق و شام درگرفت.

    جنگ صفین هر چند به سود امام علیه السلام پیش رفت ولی به علت جهالت عده ای و فریبکاریعمروعاص کار به حکمیت کشید. در حکمیت همابوموسی اشعری حکم امام علیه السلام که خلاف میل ایشان انتخاب شده بود جهالت کرد و خلافت به عهده معاویه افتاد.

    پس از جنگ صفین جهالی که تن به حکمیت دادند گفتند گناه کرده ایم و توبه کردیم، علی علیه السلام نیز باید توبه کند. سپس در محلی به نام نهروان جمع شدند و شروع به ایجاد اخلال در کار امام علیه السلام نمودند. تلاش امام علیه السلام برای هدایتشان بی فایده بود، بنابراین لشگری را عازم جنگ با آنان کردند که در نهایت با شکست خوارج پایان یافت.

    تبلیغ........
    ما را در سایت تبلیغ..... دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : raheorooj2121 بازدید : 89 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 17:23